قرآن دارای موسیقی‌ای است که ما به آن احتیاج داریم. منظور از موسیقی یا آهنگ کلمات قرآن، این نیست که لزوماً آیات قرآن، در دستگاه‌های موسیقی (اﻟﺤﺎن ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ) قرائت شود، بلکه وقتی خودتان هم مثلاً سورۀ حمد را با هر صوت و لحنی که قرائت کنید موسیقی یا آهنگ خاص کلمات آن را حسّ می‌کنید. ما به این موسیقی و آهنگ کلمات قرآن نیاز روحی وافر داریم. این موسیقیِ اصلی ماست.

گروه فرهنگی مشرق ـ حجت الاسلام علیرضا پناهیان شب‌های ماه مبارک در ساعت 23 در مصلای تهران با موضوع «خدا چگونه انسان را هدایت می‌کند؟» سخنرانی دارند. در ادامه گزیده‌ای از مباحث مطرح شده در جلسه دهم را می‌خوانید.


ما به آهنگ کلمات قرآن، نیاز داریم+صوت


یکی از جذابیتهای قرآن، آهنگ کلمات آن است

· ما باید به ابعاد گستردۀ نیاز خودمان به قرآن پی ببریم. نباید صرفاً به معانی قرآن توجه کنیم؛ فقط معانی کلمات قرآن نیست که عقل ما را روشن می‌کند بلکه عوامل دیگری از جمله «ترکیب کلمات و تعابیر قرآن» و «سبک سخن گفتن قرآن» نیز آثار فوق‌العاده‌ای بر روح و جان انسان دارد. نباید قرآن را دست‌کم گرفت. آیات قرآن حتی مشرکان قسی‌القلب را هم تکان می‌داد. آنها علی‌رغم اینکه با پیامبر اکرم(ص) مخالفت می‌کردند، شب‌ها می‌آمدند و مخفیانه به آیات قرآن کریم که پیامبر(ص) تلاوت می‌کرد، گوش می‌دادند.

· باید به همۀ ابعاد مختلف قرآن نگاه کنیم و یکی از ابعاد قرآن کریم که باید مورد توجه قرار دهیم، آهنگ کلمات قرآن است. به عنوان مثال وقتی شاهنامۀ فردوسی حماسی سروده شده و یک وزن و ریتم خاصی دارد. اگر شما یک مدتی، اشعار یک شاعرِ مأیوس و درمانده‌ را بخوانید، بالاخره بر شما تأثیر می‌گذارد و شما هم منفی‌باف و درمانده می‌شوید. حالا اگر یک مدتی کلمات پروردگار عالم را بخوانید، خود به خود روح شما بزرگ می‌شود، چون با کلمات کسی که از همه بزرگتر است، مأنوس بودهاید.

· آیات قرآن، شما را بزرگ می‌کند. اگر دیدید کسی آدم حقیری است، بدانید که یا قرآن نخوانده و یا اگر هم قرآن خوانده است، قرآن از حنجره‌اش فراتر نرفته است (...وَ يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لَا يُجَاوِزُ إِيمَانُهُمْ حَنَاجِرَهُمْ؛ کشف ‌الغمه/ ج 1/ ص 130) یعنی او بدی‌هایش را حفظ کرده و نگذاشته است که قرآن او را اصلاح کند.

ما به آهنگ کلمات قرآن، نیاز داریم

· قرآن دارای موسیقی‌ای است که ما به آن احتیاج داریم. منظور از موسیقی یا آهنگ کلمات قرآن، این نیست که لزوماً آیات قرآن، در دستگاه‌های موسیقی (اﻟﺤﺎن ﻣﻮﺳﻴﻘﻲ) قرائت شود، بلکه وقتی خودتان هم مثلاً سورۀ حمد را با هر صوت و لحنی که قرائت کنید موسیقی یا آهنگ خاص کلمات آن را حسّ می‌کنید. ما به این موسیقی و آهنگ کلمات قرآن نیاز روحی وافر داریم. این موسیقیِ اصلی ماست.

· اینکه شما می‌بینید مردم به موسیقی، خیلی محتاج و معتاد می‌شوند، به خاطر این است که انسان اساساً به موسیقی احتیاج دارد؛ اما به موسیقی کلام پروردگارش. انسان بعد از اینکه متولد می‌شود، به موسیقی کلام مادر نیاز دارد، و بعد از اینکه بالغ شد، به موسیقی کلام خدا احتیاج پیدا می‌کند. البته بعضی‌ها هیچ‌وقت بالغ نمی‌شوند یعنی به این بلوغ نمی‌رسند که نیاز خودشان را درک کنند.

ما به آهنگ کلمات قرآن، نیاز داریم+صوت


وقتی قرآن کتاب هدایت است، موسیقی قرآن هم جزئی از هدایت است و به هدایت انسان کمک می‌کند

· وقتی قرآن کریم، کتاب هدایت است، موسیقی قرآن نیز ما را هدایت می‌کند و این موسیقی نیز جزئی از هدایت است و خیلی به هدایت انسان کمک می‌کند. این تأثیر، فوق‌العاده و معجزه‌آسا است. برخی می‌گویند چرا کسانی که اهل دین هستند، این‌قدر نسبت به موسیقی کم‌لطف هستند؟! جواب این است که اینها وقتی با موسیقی قرآن اُنس می‌گیرند، دیگر توجهی به سایر موسیقی‌ها پیدا نمی‌کنند؛ چه موسیقی‌های خوب و چه بد. مگر موسیقی گوش کردن برای این نیست که انسان، لذت ببَرد؟ خُب اینها با موسیقی قرآن به قدر کافی لذت می‌برند و دیگر جایی برای موسیقی‌های دیگر باقی نمی‌ماند و احساس نیاز نمی‌کنند.

· قرآن، موسیقی و آهنگ دل ماست. ببینید مردم جهان چقدر سرود و ترانه و شعر می‌خوانند! به خاطر اینکه به این چیزها احساس نیاز می‌کنند، ولی اصلش این است که این نیاز را با آیات نورانی قرآن تأمین کنیم. البته بعضی‌ها برعکس هستند، یعنی به جای اینکه به آیات قرآن دل بسپارند، وقتی یاد خداوند به میان می‌آید، قلب‌ آنها مشمئز می‌شود. خدا دربارۀ اینها می‌فرماید: «وقتی پیش کسانی که به آخرت ایمان ندارند یاد خدای واحد به میان می‌آید، قلوب‌شان مشمئز می‌شود و وقتی از غیر خدا یاد شود، آنها شاد و خوشحال می‌شوند؛ وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُون» (زمر/ 45) به جای اینکه قلب آنها با شنیدن ذکر خدا نرم شود، مشمئز می‌شود. باید از اینها پرسید: «تو با قلب خودت چه کار کرده‌ای که این‌طور از یاد خدا مشمئز می‌شوی؟!»

چهار اثر قرآن بر انسان

· قرآن با دلِ ما یک کارهایی می‌کند و یک آثاری بر دل و جان ما دارد. البته چون دل ما فوق‌العاده پیچیده است و قرآن هم فوق‌العاده پیچیدگی دارد لذا نمی‌توانیم بگوییم که وقتی قرآن می‌خوانیم، آیات قرآن دقیقاً چه تأثیری بر قلب ما می‌گذارد. قرآن ما را بار می‌آورد و تربیت می‌کند، نه فقط به این صورت که ما معانی آیات را درک کنیم، بلکه خود قرآن مستقیماً بر قلب انسان اثر می‌گذارد.

· قرآن خیلی کارها با دل ما می‌کند. برخی از این کارها و آثار روانی قرآن که از سازنده‌ترین عوامل این کتاب هدایت است، در آیۀ ذیل بیان شده است. در این آیه چهار اثر مهم قرآن را بیان می‌فرماید: «ای مردم! موعظه‌ای از جانب پروردگار به شما رسیده است، و شفای بیماریهای روح، و هدایت و رحمتی برای مؤمنان ـ یا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ» (یونس/ 57). علامۀ طباطبایی می‌فرماید: ترتیب آثاری که در این آیه ذکر شده مهم است و می‌توان معنا یا حکمت خاصی برای آن بیان کرد.

اگر با موعظۀ قرآن بیدار نشویم با حوادث تلخ روزگار بیدار خواهیم ‌شد

· موعظه یعنی «تنبّه». موعظه با نصیحت فرق می‌کند. در موعظه یک‌مقدار تلخی و تندی وجود دارد. مثلاً یکی از موعظه‌دهندگان کافی، اندیشه کردن در مرگ است. پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «مرگ برای موعظه دادن کافی است؛ كَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً» (مصباح ‌الشریعه/ ص 113) آیات قرآن - به تعبیری انسان- را می‌زند تا متنبه شود. وقتی با آیاتی از قرآن مواجه شدید که شما را زد، و ادب کرد و تکان‌تان داد، از قرآن خسته نشوید و ادامه بدهید.

· قرآن در همان مرتبۀ اول، اثر موعظه‌گری خودش را نشان می‌دهد. و چقدر خوب است که انسان با همین موعظۀ قرآن تنبّه بپذیرد و بیدار شود. وگرنه چنانچه انسان این‌طور بیدار نشود، با حوادث تلخ روزگار سرش به سنگ می‌خورَد و بیدار می‌شود. پس به‌جای اینکه سرت به سنگ بخورَد، بهتر است کلمات خدا به قلبت بخورد و بیدار شوی! البته بگذریم از اینکه بعضی‌ها فقط زمانی که سرشان به سنگ لحد بخورَد، بیدار می‌شوند، که آن موقع دیگر خیلی دیر است. چه بهتر است که موعظه را از قرآن بپذیریم و با کلمات و آیات قرآن متنبّه شویم، و نه با مرگ.

· طبق این آیۀ شریفه، قرآن اول تو را موعظه می‌کند (قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ) اگر پذیرفتی و متنبّه شدی، بعد سینۀ تو را شفا می‌دهد (وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ) یعنی شروع می‌کند دلِ تو را درست می‌کند و خرابی‌های سینۀ تو را درست می‌کند، مثلاً اگر کینه‌ای در دلت وجود دارد، برطرف می‌کند. اگر می‌خواهید کینه‌ها، حسادت‌ها، منفی‌بافی‌ها و حسرت‌های شما برطرف شود و از دل‌تان پاک شود، بروید قرآن بخوانید تا قرآن دل شما را شفاء دهد.

بعد از اینکه با قرآن شفاء پیدا کردی، نوبت به هدایت می‌رسد

· بعد از اینکه توسط قرآن شفاء پیدا کردیم، نوبت به «هدایت» می‌رسد؛ (شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً). یعنی قرآن دست تو را می‌گیرد و هدایتت می‌کند و تا آن جایی که باید، می‌رساند. البته دو مرحلۀ اول (موعظه و شفاء) را هم می‌توان جزء هدایت در نظر گرفت ولی هدایت اصلی، از این به بعد است. در مرحلۀ چهارم که رحمت است (هُدىً وَ رَحْمَةٌ) هرچقدر با این هدایت آمدی، چه بهتر، و هرچقدر هم با این هدایت نیامدی، خداوند با رحمتش با تو رفتار می‌کند. «رحمت» یعنی اینکه هرچقدر کم داشته باشی و نقص و کاستی داشته باشی، خدا جبرانش می‌کند.

· علامه طباطبایی در ترجمۀ «رحمت» چنین می‌فرماید: ترحّم کردن به یک کسی [که مثلاً به زمین خورده است] به معنای متأثر شدن است. وقتی انسان متأثر می‌شود دلش به رحم می‌آید و سعی می‌کند به او کمک کند و کاری برایش انجام دهد. رحمت پروردگار هم به معنای جبران کاستی‌ها و نواقص بندگانش است. (كلمه "رحمت" به معناى تأثر قلب است اما نه هر تأثری بلكه تأثر خاصى كه از مشاهده ضرر و يا نقص در ديگران به آدمى دست مى‏دهد و آدمى را وا مى‏دارد تا در مقام جبران ضرر و اتمام نقص او برآيد...؛ ترجمۀ تفسیر المیزان/ ج 10/ ص 117).

· در قرآن کریم، مکرراً بعد از کلمۀ هدایت، رحمت آمده است. و بیشترین وصف برای قرآن کریم، بعد از کلمۀ هدایت، کلمۀ رحمت است. گوئیا خداوند می‌خواهد بفرماید: «تا اینجا را خودت به سمت هدایت الهی آمدی. بقیه‌اش با من! هرچه کم داشته باشی من برایت جبران می‌کنم.» رحمت خداوند یعنی اینکه خدا برای هر کسی آن نقص خاصِ او را جبران می‌کند.

قرآن انسان را از بیماری خطرناک «تکبر» نجات می‌دهد

· آیات قرآن ما را از یکی از بیماری‌های مهلک، که عام ‌البلواء است و همه درگیرش هستند، نجات می‌دهد. این بیماری مهلک «تکبر» نام دارد. تکبر مادر همۀ بدی‌ها و گناهان است. (إِيَّاكَ وَ الْكِبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ أَلْأَمُ الْعُيُوب‏؛ غرر الحکم/ ح 7124) تکبر بود که ابلیس را از بهشت اخراج کرد (قالَ فَاهْبِطْ مِنْها فَما يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فيها فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرين ـ اعراف/ 13). تکبر مهمترین وصفی است که موجب می‌شود افراد در مقابل ولیّ خدا بایستند و ولایت او را نپذیرند. تکبر آن‌قدر صفت خطرناک و بدی است که پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «یا اباذر، کسی که بمیرد و در قلبش ذره‌ای تکبّر باشد، بوی بهشت به مشامش نخواهد رسید، مگر اینکه قبلش توبه کند؛ يا أباذَرٍّ، مَن ماتَ و في قَلبِهِ مِثقالُ ذَرَّةٍ مِن كِبرٍ لم يَجِدْ رائحَةَ الجَنَّةِ إلاّ أن يَتوبَ قبلَ ذلكَ» (الامالی طوسی/ ص 537).

· دقت کنید که قرآن، اول آدم را می‌زند و ادب میکند. از همان «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم» هم می‌زند، چون در واقع خدا فرموده است که «با نام من و با حمد من شروع کن» استحکام خداوند در قرآن را ببیند!

اولین اثر آیات قرآن، باید خلع تکبر از دل انسان باشد

· اولین اثر آیات قرآن بر انسان، باید خلع تکبر از دل باشد. قرآن تکبر انسان را به زمین می‌زند و این آغاز آدم شدن ما است. نماز خواندن هم یعنی قرآن خواندن و بعد نشان دادن به پروردگار که تکبر من زائل شد! چون در نماز وقتی حمد و سوره را می‌خوانی، به رکوع و سجده می‌روی و کوچکی و تواضع خودت را در مقابل خدا نشان می‌دهی. نماز یعنی عملیات روزانۀ خلع تکبر از دل انسان؛ تکبری که مثل علف هرز در دل همۀ انسان‌ها می‌روید. نقل است که حضرت زهرا(س) فرمود: «خدا نماز را واجب کرد تا کبر را از انسان جدا کند؛ فَرَضَ اللهُ الصَّلاةَ تَنزِيها مِن الكِبرِ» (من لا یحضره الفقیه/ حدیث4940)

· قرآن می‌زند و تکبر انسان را نابود می‌کند. در قرآن کریم فقط یک نفر به حق، تکبر می‌کند و او پروردگار عالم است که «متکبّر» یکی از اسماء اوست (حشر/ 23). هر کسی که آیات قرآن را می‌شنود، تواضع به او تلقین می‌شود و پذیرش کبریایی خدا در جان او قرار می‌گیرد. و بعد قرآن با قدرت بسیار زیاد، او را می‌گیرد و با خودش می‌برد و هدایت می‌کند.

داستان یک جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شد

· در اینجا داستان یک جوان استرالیایی که با قرآن هدایت شده است، را به صورت خلاصه عرض می‌کنم. آن‌طوری که هم‌حجره‌ای این جوان استرالیایی (در حوزۀ علمیۀ قم) تعریف کرده است، این جوان پس از پایان دوران دبیرستان، به دنبال کشف حقیقت، به مکاتب گوناگون روی میآورد. او احساس می‌کند مسیحیت به دلیل تعارض‌های زیادی که دارد نمی‌تواند راه درست رسیدن به حقیقت باشد. به همین دلیل پس از مدتی به عرفان‌های سرخ‌پوستی روی می‌آورد. بعد، آن را هم رها می‌کند و لائیک می‌شود. پس از یک زندگی مفصل به سبک لائیک، به سراغ هندوئیزم می‌رود و... سرانجام، کارش به آلمان و صحبت با یکی از فیلسوفان آن دیار کشیده می‌شود؛ اما فلسفه آلمانی نیز او را راضی نمی‌کند. نرسیدن به حقیقت راهی جز خودکشی در رودخانه راین برای او باقی نمی‌گذارد.

· او می‌گوید: همان روزی که می‌خواستم بروم و خودکشی کنم، وقتی می‌خواستم از اتاقم خارج شوم و کلید را از روی میز بردارم؛ چشمم به کتابی افتاد که چند روز پیش خریده بودم و آن «ترجمه انگلیسی قرآن» بود. می‌خواستم بی‌تفاوت از کنارش رد شوم چون گمان نمی‌کردم اسلام تروریستی، حرفی از سعادت داشته باشد! اما مردد شدم که از قرآن تروریست‌ها بگذرم یا نه؟ دست آخر تصمیم گرفتم قرآن را به همراه خودم ببرم و در مترو نگاهی به آن بیاندازم و پس از آن به داخل رودخانه پرتابش کنم و خودم را هم بکُشم و خلاص شوم.

· در حالی که داشتم برای خودکشی می‌رفتم، در مترو قرآن را از جیبم بیرون کشیدم و باز کردم. در همان ابتدای قرآن دیدم نوشته است: «این کتابی است که هیچ شکّ و تردیدی در آن راه ندارد» (ذلِكَ الْكِتابُ لارَيْبَ فيهِ؛ بقره/ 2). عصبانی شدم. چون هیچ نویسنده‌ای هرچقدر هم «از خود متشکر» باشد، نمی‌تواند این‌قدر مطمئن از خودش سخن بگوید و چنین ادعای بزرگی کند. ادامه دادم تا تردیدی در همان صفحه اول پیدا کنم؛ تا روی نویسنده را کم کنم؛ اما تردید پیدا نشد. به صفحه دوم رفتم تا تردید را بیابم؛ اما پیدا نشد. به صفحه سوم و چهارم و بیست و چندم رفتم؛ اما تردید پیدا نشد. مترو از ایستگاه راین عبور کرده و به آخر خط رسیده بود. آرام گشته و دلم روشن شده بود.

· این جوان استرالیایی وقتی دربارۀ اولین لحظات مواجه‌اش با قرآن توضیح می‌‌داد، اشک می‌ریخت. می‌دانید چرا؟ چون آیات قرآن، اول آدم را می‌زند و وقتی او ادب شد و بیدار گشت، او را در آغوش می‌گیرد و دلش را نرم می‌کند. یعنی بعد از یک موعظه و تنبیه، قلب را شفا می‌دهد و هدایت می‌کند. (مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً؛ یونس/ 57)

قرآنی برای مؤمنان شفاء و رحمت است و برای ظالمان ضرر و خسارت

· آیا قرآن همۀ انسان‌ها را شفا می‌دهد؟ پاسخش را خودِ قرآن بیان فرموده است: «این قرآن برای مؤمنان شفا و رحمت است و برای ظالمان جز خسارت، چیزی به بار نمی‌آورد؛ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لايَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (اسراء/ 82). یعنی قرآن همۀ انسان‌ها را شفاء نمی‌دهد. قرآن نه‌تنها برای ظالمان فایده‌ای ندارد، بلکه برای آنها خسارت دارد و به آنها ضرر می‌زند.

· امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «هر کسی با قرآن بنشیند، چیزی بر هدایتش افزوده می‌شود یا چیزی از نابینایی او کاسته می‌گردد؛ مَا جَالَسَ أَحَدٌ هَذَا الْقُرْآنَ إِلَّا قَامَ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ؛ زِيَادَةٍ فِي هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ فِي عَمًى‏» (غرر الحکم/ ح 1975) یعنی هر موقع در محضر قرآن زانو بزنی، لطفی به تو خواهد کرد. لذا خداوند به عنوان کتاب مبارک، از قرآن یاد کرده است. (هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ ـ انعام/ 92) مبارک یعنی پربرکت. قرآن کریم، برکت عجیبی دارد.

· ان‌شاء الله جزء کسانی نباشیم که وقتی قرآن می‌خوانند، خسارت‌شان بیشتر می‌شود. اگر در کنار قرآن کریم بنشینی، دست تو را می‌گیرد و در دست امام می‌گذارد. لذا اگر خواستی ببینی که این کتاب در تو خسرانی ایجاد نکرده است، ببین که بعد قرائت قرآن (و مأنوس بودن با آن) محبت تو به اهل‌بیت(ع) افزایش پیدا کرده است یا نه؟ این یک شاخص بسیار مهم است. اگر یک‌مقدار قرآن بخوانیم خود به خود محبتمان به پیامبر اکرم(ص) و اهل‌ بیت مکرمش(ع) بیشتر می‌شود.


فایل صوتی جلسه دهم:

دریافت با کیفیت پایین (7.35 مگا بایت)

دریافت با کیفیت متوسط (19.5 مگا بایت)


نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۴:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۲۶
    0 0
    ماه خدا بهار قران

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس